به گزارش مشرق، از نیمه دهه 1370 محفلی در تهران شکل گرفت که بعدها به نام «عرفان حلقه» شناخته شد. گرداننده این محفل فردی به نام محمدعلی طاهری بود که ادعا میکرد سالها پیش الهاماتی را از روحالقدس دریافت کرده است.
فعالیت اصلی این محفل در قالب دورههای آموزشی و برگزاری جلساتی تحت عنوان تشعشع دفاعی(جنگیری) توسعه یافت، در این جلسات به افراد القا میشد که علت بیماری آنها رسوخ اجنه یا ارواح سرگردان است و طاهری میتواند با خارج کردن آنها سلامتی را به افراد برگرداند، نام این روش تشعشع دفاعی است و بعدها توضیحات آن را با اصطلاحات خاصی به نام «سایمنتولوژی» تکمیل کرد و ادعا کردند که بیشتر جوایز طاهری برای فرادرمانی بوده است.
پس از مدتی با افزایش آسیبهای روحی روانی در اثر تلقینات عرفان حلقه و فروپاشی برخی از خانوادههای آسیبدیدگان، محمدعلی طاهری محاکمه شد و برای تحمل پنج سال حبس از سال 90 به زندان افتاد، در این مدت برخی از شبکههای بیگانه از او به عنوان یک دانشمند ایرانی و گاهی زندانی سیاسی یاد کردند، اکنون که حکم اعدام محمدعلی طاهری بار دیگر تأیید شده است، در ادامه نگاهی داشتهایم به سخنان کسانی که به توهم نجات یافتن وارد این فرقه شدند اما پس از مواجهه، متوجه آسیبهای آن شدند.
*میرزائیان: عرفان ضاله حلقه تقدس بالایی برای شیطان قائل است
فاطمه میرزائیان مدیر انجمن نجات از حلقه درباره این فرقه در ابتدا اینچنین میگوید: عرفان حلقه فرقهای است که آسیبهای گستردهتری دارد، از جمله آسیب روحی، روانی، اجتماعی، اخلاقی، جسمی و اعتقادی، در واقع مهمترین آسیبی که یک فرقه به جامعه وارد میکند آسیب اعتقادی است؛ این فرقه خودش را به عنوان یک عرفان اسلامی معرفی میکند، به گونهای که از آیات قرآن و روایات تفسیرها و برداشتهای غلط خود را میبرد که این مسأله بسیار آسیبزا است.
وی با بیان اینکه اغلب افرادی که جذب این فرقه میشوند اطلاعات عمیق دینی ندارند و گمان میکنند که تحت تأثیر آموزههای اصیل اسلام قرار میگیرند، میافزاید: در این عرفان باطل را لباس حق میپوشانند و فرد گمان میکند وارد معنویت حقیقی شده است و مفاهیم اصیل اسلامی را میآموزد، در حالی که عرفان ضاله حلقه تقدس بالایی برای شیطان قائل است و هیچ کدام از صفات قرآنی او را ذکر نمیکند.
میرزاییان با اشاره به اینکه بیشتر مراجعات به کارشناسان انجمن نجات از حلقه به خاطر برونریزیهای در اثر اتصال به حلقههای فرادرمانی و تشعشع دفاعی در کلاسها است، ابراز میدارد: این فرقه ادعا دارد تمام بیماریها را میتواند با روشهای خود درمان کند ،البته روش بکار گرفته شده آنها درمانی در پی ندارد و آسیب فراوانی دارد، از جمله اختلال دو قطبی،اسکیزوفرنی(توهمات دیداری و شنیداری، توهم ارتباط با خدا و دریافت الهام و داشتن رسالت برای هدایت افراد،ترس شدید از اجنه و ... .
وی با بیان اینکه آسیبهای اجتماعی این فرقه بسیار بالا است، ادامه میدهد: به دلیل باورها و تغییر نگرشهایی که به فرد القا میشود، اختلاف شدید خانوادگی ایجاد میشود، موارد بسیاری داشتیم که میان همسران اختلاف عقاید ایجاد شده و طلاق صورت گرفته است، در واقع در عرفان ضاله حلقه فرد از نظر روحی، شخصیتی و اخلاق انسانی دچار انحطاط میشود.
*نازنین-م:سنگ کلیه پدرم به یک سرطان نادر کلیه تبدیل شد/هدف قرب الهی نبود، بلکه رسیدن به شیطان بود!
نازنین-م یکی از آسیبدیدگان این فرقه است که حدود 6 سال در کلاسهای عرفان ضاله حلقه به همراه خانوادهاش شرکت کرده است، وی با اشاره به محتوای ارائه شده در این کلاسها میگوید: کل خانوادهام از طریق یکی از افراد فامیل که خودش در حلقه شرکت میکرد، با این کلاسها آشنا شدیم؛ خود طاهری هم، آن زمان آزاد بود و کلاس برگزار میکرد. سخنی از غیر قانونی بودن کلاسها هم نبود. اوایل کار بود و من در این کلاس ها به همراه یکی از دختران فامیل که مادرشان هم بودند، شرکت میکردم؛ به منزل ما آمدند و به ما ارتباط دادند؛ به ما گفته میشد که چشمها را ببندید و ارتباط بگیرید؛ همه از جمله من و پدرم و مادرم مینشستیم؛ برادرم آن زمان نبود.
وی ادامه میدهد: ارتباط گیری به این صورت بود که به ما میگفتند که چشمها را ببندید؛ این ارتباط از سمت خدا است! به پدرم حالات عجیبی دست میداد، مثلاً تکان میخورد یا یک سری صداهایی از خود بروز میداد که ارتباط دهنده ادعا میکرد اینها برونریزی است یعنی موجودات غیر ارگانیک و جن و روح و کالبد ذهنی دارد از بدن شما خارج میشود، ما هم به قدری تحت تاثیر حرفها و فن بیان طرف قرار گرفته بودیم که فکر میکردیم راست میگوید.
نازنین.م به نکتهای جالب اشاره میکند که مسترها از آنها خواسته بودند در منزلشان تابلویی از آیات قرآن کریم نباشد و بیان میدارد: چون به هم ریختگیام خیلی شدید بود و به زور به کلاسها میرفتم فقط تا ترم چهار به کلاسها رفتم؛ به ما گفتند تا ترم 7 یا 8 که حلقه نماز به شما داده شود، نماز نخوانید؛ گفته شد که اگر ابتدا حلقه نماز(حلقه صلاه) به شما داده شود و شما نماز بخوانید این اتفاق که بعضی وقت ها که نماز میخوانید فکرتان به اطراف پرت میشود و در حقیقت این پرت شدن حواس همان حمله غیر ارگانیکها است، برایتان پیش نمیآید!
وی با بیان اینکه با انگیزه خداشناسی و عرفان وارد حلقه شدم اما به شیطان رسیدم، میافزاید: اعتقاد اصلی در عرفان حلقه این است که تمامی افراد جن زده هستند؛ کسانی که وارد این حلقهها میشوند پاکسازی میشوند؛ بعد از ارتباط با عرفان حلقه سنگ کلیه پدرم به یک سرطان نادر کلیه تبدیل شد و وی را کشت، بعد از فوت پدرم چهار سال بود بهم ریختگی من زیاد شده بود و حال روحی من دگرگون بود؛ چهار سال دچار افسردگی شدید شدم؛ هر بار که در ارتباط مینشستم احساس میکردم حالم از دفعههای قبلی بدتر میشود؛ بعضی مواقع در این ارتباطات تکانهای شدید شببیه حالا تشنج و صرع به من دست میداد!
نازنین.م در ادامه به برخی حالات و گرفتاریهای روحی و روانیاش در این دوران اشاره میکند و این چنین اظهار میدارد: شب تا صبح نمی خوابیدم و درسم را هم رها کرده بودم چون حال روحی من بد بود و نمی توانستم در کلاس حاضر شوم؛ 5 ترم مرخصی گرفتم؛ در طول 24 ساعت خوابم خیلی کم شده بود؛ افسردگی شدید گرفته بودم و از صبح تا شب فقط گریه می کردم. کنترل گریه دست خودم نبود، دچار حالت تهوع بودم و گفته میشد که جن و ارواح سرگردان در حال خروج از بدن تو هستند؛ من در حال خود نبودم و بیشتر اوقات قرص آرام بخش مصرف میکردم!
وی در نهایت موفق میشود از فرقه ضاله حلقه جدا شود و درباره اتفاقاتی که بعد از این مدت برایش افتاد، میافزاید: بعد از خروج از گروه درسم را ادامه دادم و با فامیلی که ما را به گروه برده بود زیاد ارتباط نداشتیم، چون خیلی زیاد القا میکرد که ارتباط بگیرید تا حال شما بهتر بشود؛ من هنوز باور نکرده بودم که این کلاسها شیطانپرستی است، برای بهتر شدن حالم سعی کردم یک سری دستورالعمل که در سایت شمیم نور توصیه شده بود را اجرا کنم و یک سری حرز و دستورالعمل خواندن چهارقل داده شد، نماز اول وقت اصلاً نباید ترک بشود؛ به زیارت رفتن هم خیلی کمک میکند.
نازنین.م در پاپان سخنش به موردی اشاره میکند که شاید خواسته همه آسیبدیدگان عرفان حلقه باشد، وی این چنین بیان میکند: آن قدر حالتهای روحی بدی را تجربه کردم که حتی اعدام را برای طاهری کم میدانم و واقعاً عقیده دارم، حتی اعدام هم برای این فرد کم است.
*ز.م.ع: مات شدن چشمان دخترم، لرزش بدنش و... هنوز وجود دارد
ز.م.ع مادر دختری 25 ساله که پس از حضور در کلاسهای مخفیانه عرفان حلقه دچار آسیب جسمی شدید شده است، این گونه لب به سخن میگشاید: حدود 5 سال پیش ما در جاده مشهد دچار سانحه تصادف شدیم که همسرم در این تصادف از دنیا رفت و همه ما آسیب شدید دیدیم. دخترم که گویا ضربه شدیدی به سرش وارد شده بوده و ما متوجه نشده بودیم؛ بعد از یک سال و نیم لخته خونی در مغزش دیده شد و پزشکان احتمال دادند که لخته خون به علت تصادف باشد، پس از دیده شدن لخته خون در مغزش یک دست و یک پای دخترم کمی بی حس شده بود و خودش بی حال بود. با فیزیوتراپی و کار درمانی مشکل بی سی دست و پایش مرتفع شده بود اگرچه کاملاً حل نشده بود.
وی با میافزاید: خانم مستر حجاب خوب و مناسبی هم نداشت و دیدن ظاهر او مرا نسبت به اینکه کاری برای بهبود دخترم از دستش بر بیاید مردد کرده بود، به من و فرزندان دیگرم گفت که بنشینید و اتصال بگیرید؛ از من اجازه خواست تا خانه را پاکسازی کند. من ابتدا گمان میکردم قصد دارند اتاقها را ببینند، من مخالفت کردم اما مستر توضیح داد که هرگونه دعای دستنویس که در منزل دارید را برای من بیاورید و باید از خانه دور شود؛ من تمای دعاهایی که در خانه داشتم را به مستر دادم وی نیز همه را از من گرفت و با خود برد. دعاهایی مانند لا حول ولا قوه الا بالله و... بود.
ز.م.ع اشاراتی به نحوه اتصال در کلاسها دارد و ادامه میدهد: از وقتی که دخترم در جلسه عرفان حلقه شرکت کرد تا 10 روز بعد که حالش بهم خورد، هر روز بیحالتر میشد تا اینکه روز جمعه صبح با شنیدن صدایی عجیب از خواب بیدار شدم؛ دخترم را در حالت بدی دیدم که نمیتوانست حرف بزند و بدنش سست شده بود تا به بیمارستان برسیم دو ساعتی طول کشید؛ بر روی تخت بیمارستان آرام و قرار نداشت و همواره زوزه میکشید، صدای زوزه به گونهایی بود که دو تا پرستار وقتی دخترم را دیدند، گفتند انگار این دختر تسخیر شده است!
وی میگوید: مات شدن چشمان دخترم، لرزش بدنش و... هنوز وجود دارد؛ با کاردرمانی دستهای دخترم کار میکند؛ هوشیاری و شنوایی کامل دارد؛ چشمانش گاهی در زمان صحبت با ما مات میشود، در این زمان حواس او به ما است ولیکن چشمانش این گونه میشود؛ در این زمان چشمانش حالت عادی ندارد، قبل از حضور دخترم در جلسات عرفان حلقه چنین چیزی در او ندیده بودم.
با توجه به اینکه افراد با حضور در این عرفان جعلی علاوه بر تغییر باورها که با مبانی اندیشهای اسلام در تعارض است، توسط نیروهای منفی به سرکردگی شیطان به بیراهه کشیده میشوند که این انحراف آنها را به مرحله پوچی و خودکشی میرساند تا بر قدرت خود بیفزاید، به گونهای که اکثر افرادی که جذب این عرفان ضاله شدند دچار اختلاف شدید خانوادگی، انحطاط روحی، شخصیتی و اخلاق انسانی میشوند، شاید اعدام رئیس فرقه تنها مرهمی بر زخمهای آسیبدیدگان باشد، اما سؤال اینجاست اگر مسئولان ذیربط به خصوص دستگاه قضایی و انتظامی کشور زودتر از آن جلوی این فتنه را میگرفتند شاید امروز وضع به گونهای دیگر بود، امید است که در آینده با چنین جریانهای فرقهای روبرو نباشیم و با تصحیح قانون برخورد با فرقهها و تأکید بر اعدام مروجین آنها راه بسط و انتشار چنین غدههای سرطانی در کشور بسته شود.